در بخش پیشین از گزارش کتاب «ایران بین دو انقلاب»، به ماجرای تأسیس حزب رستاخیز و دیکتاتوری و استبدادی که رژیم پهلوی به پشتوانه این طرح به راه انداخت، اشاره شد.
در این بخش به ماجرای افزایش محیرالعقول درآمدهای نفتی در دهه پنجاه و اثرات آن بر اقتصاد ایران و وضعیت زندگی مردم خواهیم پرداخت:
به تعبیر منوچهر فرمانفرمائیان در کتاب «نفت و سیاست در ایران (از تهران تا کاراکاس)»، نفت نهتنها نقش بسیار عظیم و رل بیسابقهای در سازمانهای اقتصادی و دستگاههای بازرگانی و صنعتی و فنی جهان دارد، بلکه میتواند با جاذبه اسرارآمیز و نفوذ حیرتانگیز خود، سازمانهای حکومتی و دستگاههای مملکتی را زیر و رو کرده و چهبسا اساس دولتها و استقلال ملتها را متزلزل سازد. و همچنان که در ایجاد تحولات صنعتی، بزرگترین نقشها را بازی میکند، در پیدایش انقلابهای باعظمت و فراهم آوردن تغییرات بااهمیت و نقشهای باابهت و زد و خوردهای خونین و کشمکشهای عظیم و دستهبندیهای سیاسی و پارلمانی و جنجالهای نژادی هم سهم بزرگی دارد؛ تا جایی که در بسیاری از مناطق جهان سرنوشت نفت با تقدیر ملتها و جوامعی که مالک آن هستند به هم پیوسته و توأم است.[۱]
این پیوند و پیوستگی نفت و سرنوشت مردمان، در تاریخ سیاسی و اقتصادی ایران به خوبی قابل رویت است. در حالی که این ثروت طبیعی میتوانست سرنوشت مردمان را به سوی رفاه، معیشت و امکانات بهتری سوق دهد اما ناکارآمدی شاهان از زمان صفویه تا زمان پهلوی دوم، منجر به این شد که اغلب مردم ایران با سختیهای جدی در زندگی خود مواجه شوند و در کنار آن، فقط عدهای محدود به سرمایههایی هنگفتی دست یابند. نمود بارز این مسئله، خاندان پهلوی هستند که بر منابع نفتی و سرمایههای ملت ایران چنگ انداختند و با استفاده از گشایشهای نفتی، دیوارهای کاخهای خود را برافراشتهتر نمودند و سرمایه عمومی را به یغما بردند.
«یرواند آبراهیمیان» در کتاب «ایران بین دو انقلاب» درآمدهای ایران در دهه ۵۰ را اینچنین روایت میکند: «میزان درآمد نفت که در سال ۱۳۴۲، ۵۵۵میلیون دلار بود در سال ۱۳۴۷ به ۹۵۸میلیون دلار، در سال ۱۳۵۰ به ۱/۲میلیارد دلار، در سال ۱۳۵۳ به ۵میلیارد دلار و پس از چهار برابر شدن قیمت نفت در بازارهای جهانی، در سال ۱۳۵۵ به حدود ۲۰میلیارد دلار رسید. در سالهای بین ۵۳-۱۳۴۳ کل درآمدهای نفتی به ۱۳میلیارد دلار و از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۵۶ به ۳۸میلیارد دلار رسید. گرچه پولهای هنگفتی در نتیجه اسرافکاریهای سلطنتی، بناکردن قصرها، مصارف اداری، فساد بیش از حد، ایجاد تاسیسات هستهای و خرید سلاحهای بسیار پیچیدهای که حتی برای بیشتر کشورهای عضو ناتو گران قیمت بود به هدر میرفت.»[۲]
بر اثر افزایش درآمدهای نفتی، وضعیت معیشتی و رفاهی عدهای محدود در شهرهای بزرگی نظیر تهران، اصفهان، تبریز و… بهبود یافت اما خیلی از مناطق روستایی و شهری ایران در محرومیت و بهتعبیری دقیقتر، در فقر و فلاکت به سر میبردند که با امکانات محدود و دستمزدهای ناچیز به رتق و فتق امور میپرداختند.
در کتاب «ایران بین دو انقلاب» درباره عدم تأثیر مثبت این افزایش درآمدهای نفتی بر وضعیت مردم اینچنین آمده است: «نسبت پزشک به بیمار بسیار اندک بود، میزان مرگ و میر کودکان بالا و نسبت تعداد تختهای بیمارستانی بسیار پایین بود. ۶۸درصد از بزرگسالان همچنان بیسواد بودند. کمتر از ۴۰درصد از دانش آموزان دوره ابتدایی را به پایان میرساندند. نسبت معلم به شاگرد در مدارس دولتی روند کاهشی بالایی داشت. سالانه از بین ۲۹۰۰۰۰ داوطلب ورود به دانشگاه، تنها ۶۰۰۰۰ نفر موفق به ورود به دانشگاه میشدند و از لحاظ درصد دارا بودن تحصیلات عالیه، ایران همچنان جزو ضعیفترین کشورهای خاورمیانه بود.» [۳]
این در حالی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بالا بردن سطح سلامت و ایجاد شرایط لازم برای دسترسی عادلانه و فراگیر آحاد مردم به خدمات بهداشتی درمانی از اولویتهای اصلی بوده است. به همین منظور از آغاز انقلاب اسلامی وزارت بهداشت برای رسیدن به اهداف خود اقدام به تأمین نیروی انسانی ورزیده، تأسیس مراکز درمانی و ساخت بیمارستانها، ارتقاء سطح کیفیت تجهیزات پزشکی و نیز دادن آموزش و بالا بردن سطح آگاهی مردم نسبت به بیماریها و آموختن روشهای پیشگیری ازآنها کرد.
دستاوردهای بهداشتی متعددی را میتوان در این زمینه ذکر کرد، مثلا فقط در حوزه پیشگیری از بیماریها با واکسیناسیون، مسئولان بهداشت ایران پس ازپیروزی انقلاب اسلامی، طی طرحهای گسترده واکسیناسیون نظیر واکسیناسیون فلج اطفال، دیفتری، کزاز و… از بسیاری از بیماریهای مسری پیشگیری کردهاند. طی سالهای اخیر، سازمان بهداشت جهانی ۲بار ایران را به عنوان موفقترین کشور جهان در کاهش نرخ مرگ و میر کودکان مورد تقدیر قرار داده است.
برهمین اساس هرچند کشور ایران در سال ۵۶ با ۳۳ میلیون جمعیت، نیازمند ورود پزشک خارجی از سایر کشورها بوده است، اما هماکنون با جمعیتی بیش از ۲٫۵برابر و بهتبع آن با نیازی بیشتر به پزشک، با مازاد پزشک روبه روهستیم؛ همچنین در زمینه پزشک متخصص نیز از جمعیت ۷۰۰۰ نفر در سال ۵۷ به جمعیت ۷۲٫۷۹۲ پزشک متخصص در حال حاضر رسیدهایم. حتی مردم بسیاری از کشورها به منظور درمان به کشورمان سفر میکنند تا تحت نظر پزشکان ایرانی به درمان خود بپردازند.
در حوزه بالا بردن سطح سواد مردم نیز جدول ذیل خود بیانگیر پیشرفت چشمگیر و نزدیک شدن به ریشهکنی صددرصدی بیسوادی در کشور است:
در ادامه این کتاب آمده است: «با وجود سپری شدن ۱۴سال از انقلاب سفید و افزایش نجومی درآمد نفتی، اما همچنان ۹۶ درصد روستاها برق نداشتند. قیمت تعیین شده برای تولیدات کشاورزی، به سود شهرنشینان و به ضرر مردم روستاها بود و همین مساله باعث شد تا بسیاری دست از کشاوری بکشند و در نتیجه ایران که در اوائل دهه۴۰ جزو صادرکنندگان مواد غذایی بود، در اواسط دهه پنجاه سالیانه یک میلیارد دلار هزینه واردات مواد غذایی کند!» [۴]
این درحالی است که بر اساس اعلام بانک جهانی، با تلاشهای صورت گرفته توسط مسئولان جمهوری اسلامی در ۴ دهه گذشته، امروز ایران با ۹۹٫۴۴ درصد دسترسی به برق، جزء کشورهای بهرهمند قرار دارد و همچنین دسترسی به برق مناطق روستایی ایران در سال ۲۰۱۴، ۹۵درصد بوده است. [۵]
در بخش بعدی گزارش از کتاب «ایران بین دو انقلاب» به وضعیت امکانات شهری و مسکن مردم در دوران پهلوی خواهیم پرداخت.
پینوشت:
۱- منوچهر فرمانفرمائیان، نفت و سیاست در ایران (از تهران تا کاراکاس)، تهران: نشر تاریخ ایران،۱۳۷۸، ص ۱٫
۲- یرواند آبراهیمیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی و فتاحی، تهران: نشر نی،۱۳۸۶، ص ۵۲۵٫
۳- یرواند آبراهیمیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی و فتاحی، تهران: نشر نی،۱۳۸۶، ص ۵۴۹٫
۴- یرواند آبراهیمیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه گل محمدی و فتاحی، تهران: نشر نی،۱۳۸۶، ص ۵۵۰٫
۵- http://barghnews.com/fa/news/21058
انتهای پیام/