مجله فارس پلاس؛ معصومه اصغری: از درب ورودی یکراست وارد حیاط مرکزی خانه میشویم. آجرچینیها، کتیبهنگاریها، حجاری بالاسر درها، گره چینی و گچبریها با زبان بیزبانی در گوشمان زمزمه میکنند که با عمارت قاجاری فاخری روبهرو هستیم. گلدانهای شمعدانی حوض فیروزهای را قاب گرفتهاند و پلکان کوتاه و عریض ما را به اتاقهای تودرتوی خانه دعوت میکنند. مطبخ و اسطبل و حیاطهای سهگانه خانه هنوز از تک و تا نیفتادهاند و با شمایل سالخوردهشان بروبیای بازدیدکنندگان را نظاره میکنند. خانه وزیرمختار فرانسه به همهچیزتمامی در معماری قاجاری شهره است اما انگار استخواندار بودن بنای خانه تنها مدیون ناز شست معمار چیرهدستش نیست. نفوس مجاهدی که سالها در این خانه باهم گعده داشتهاند و تاریخ این مرزوبوم را رقمزدهاند به تکتک این آجرها و گره چینیها جانی فناناپذیر داده است انگار.
ساعات استراحتش هم وقف عام میشد
تا همین چند سال پیش عمارت وزیرمختار که در دوران نمایندگی محل سکونت آیتالله مدرس شد در میان تلی از نخالهها و علفهای هرس نشدهای که جابهجا گوشه و کنار حوضها و طارمی پلکانها راگرفته بودند گوشگیر شده بود. در سکوت کوچه نصیرالدوله که تنها گاهی بازیگوشی بچهها به آن ترک میانداخت درب این خانه که همیشه خدا سه قفله بود برای اهالی سرچشمه حکم رازی سربهمهر داشت. کمتر کسی میدانست روزگاری حیاطهای موازی این خانه پاخور چکمههای سردار سپه و عصای سر نقرهای ملکالشعرای بهار و چرخکالسکههای مستوفیالممالک، مصدق، پیرنیا و وثوقالدوله بوده است.
سال ۹۳ به نیمه رسیده بود که «حاج محمد انصاری» آستینهای همت را بالا زد و این خانه را خریداری کرد. حدود دو سال به طول انجامید تا باز زنده سازی خانه تکمیل شود و این عمارت همان شکوهی را پیدا کند که روزگاری در محله سرچشمه تهران به آن شناخته میشد. به سفارش حاج محمد به خانه کاربری دارالقرآن، موزه و کتابخانه دادند تا بیرونی و اندرونی این خانه وقف عام شود. درست مثل همان روزهایی که نماینده مشهور و سرسخت تهران قدیم وقتی برای خودش نداشت و ساعات استراحت یومیهاش هم وقف رسیدگی به مردمی میشد که پشت کرسیهای تالار مجلس هم سنگ آنها را به سینه میزد.
نگین انگشتری محافل سیاسیون
از درب چوبی دو لت که پرده تترون سفید شیشههایش را پیدا و ناپیدا کرده به تالار اصلی خانهپا گشا میشویم. دیوارها با قابهای چوبی عسلیرنگ میزبان تصاویری از دورههای نخست مجلس شورای ملی شدهاند. در قابهایی آیتالله مدرس در کنار مخالفان طراز اول پهلویها دیده میشود. مجموعهای از مراسلات و اسناد و بیانیهها در ویترینها کنار هم پهنشدهاند و برگهایی از تاریخ معاصر را به نمایش میگذارند. تندیسی از شمایل عبا پوش آیتالله در میان تالار ایستاده و با همان نگاه پرصلابت به مقابلش خیره شده است. از مراسلات و اسناد اینطور برمیآید که این خانه در سالهای نخست قرن معاصر در اختیار نماینده مردم تهران قرارگرفته است. حیاطهای بیرونی خانه و اتاقهای آن در همان سالها محل تدریس درس خارج فقه برای طلاب و گعدهها و محفلها با ادبا و سیاسیون شد. آیتالله مدرس نگین انگشتری این حلقه بود و همه در رکاب صلابت و شجاعتی که در دلوجانش خانه کرده بود از قبل همراهی با او راه بصیرت را در پیش میگرفتند.
به رضاخان بگویید مدرس هنوز زنده است
آیتالله سید حسن مدرس پیش از آنکه به نمایندگی مردم تهران برگزیده شود از مجتهدان طراز اول بود. صاحب تعلیقه بر کفایت الاصول در سال ۱۲۸۷ هجری قمری در زواره اصفهان چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را نزد پدر خود فراگرفت و سپس برای تکمیل علم خود به اصفهان و سامرا و نجف سفر کرد. آیتالله تحصیلات حوزویاش را تا درجه اجتهاد ادامه داد و سپس برای تدریس درس خارج فقه به اصفهان بازگشت.
نخستین فعالیتهای سیاسی آیتالله مدرس به «انجمن مقدس ملی» اصفهان برمیگردد. پس از استبداد صغیر و مطالبات آزادیخواهان مقرر شد مجتهد طراز اولی بر امور قانونگذاری در مجلس نظارت داشته باشد. به همین منظور نورالله نجفی اصفهانی از سوی آخوند خراسانی آیتالله مدرس را برای این منظور انتخاب کردند. سید حسن مدرس از روزهایی که رضاخان میرپنج سردار سپه بود باسیاستهای او به مخالفت پرداخت.
در بحبوحه جنگ جهانی اول ایران اعلام بیطرفی کرد اما حکومت عثمانی و روسیه و انگلستان بخشهایی از خاک کشور را به تصرف درآوردند. آیتالله مدرس به همراه ۲۷ نفر از نمایندگان مجلس به قم رفت و بهمنظور مقابله با دشمن کمیته دفاع ملی را تشکیل داد. پس از کودتای ۳ اسفند رضاخان با همکاری و همراهی سید ضیاء طباطبایی مدرس را به شهر قزوین تبعید کرد. آیتالله ۳ ماه در حبس بود و بعد از آزادی دوباره به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد. در این دوره نیز با اقدامهای رضاخان که سعی در مدرن کردن چهره کشور داشت به مخالفت پرداخت. لایحه جمهوری شدن که توطئه ای انگلیسی بود به دلیل مخالفتهای جدی آیتالله مدرس بهجایی نرسید.
در تاریخ ۷ مرداد ۱۳۰۴ سید حسن مدرس طرح استیضاح رئیسالوزرا را در مجلس پیش برد. رضاخان که این اقدامات را مانعی برای رسیدن به اهدافش میدید در سال ۱۳۰۵ دستور سوءقصد به حسن مدرس را صادر کرد و خود برای دور بودن از اتهام به مازندران رفت.در این سوء قصد چند تیر به دست و کتف آیت الله اصابت کرد.کمی بعد رضا خان جویای حال او شد و مدرس با همان صراحت لهجه ای که داشت در پاسخ به او گفت: «به کوری چشم دشمنان نمردهام و هنوز زندهام.»
شهادت در رکوع نماز
مدرس از این واقعه سوءقصد سالم به دربرد اما کمی بعدازآن به دلیل مخالفتهای آشکاری که با رضاخان داشت به خواف و بعدازآن به کاشمر تبعید شد. آیتالله تا سال ۱۳۱۶ در تبعید ماند. رضاخان بارها برای او پیغام فرستاد و اعلام کرد اگر مدرس راضی شود کاری به سیاست نداشته باشد و به عتبات برود بهترین امکانات را برای او مهیا میکند. جواب سید حسن مدرس همیشه با یک پیشبینی همراه بود. او میگفت به رضاخان بگویید وظیفه من دخالت در سیاستهای اوست. گفته بود میدانم که در وطن خویش میمیرم و دفن میشود اما روزی همین انگلیسیها تو را برکنار میکنند و در خارج از وطن میمیری.
دستور قتل مدرس در سال ۱۳۱۶ به رییس شهربانی خاص ابلاغ میشود اما او از اجرای این دستور سرباز میزند. رییس شهربانی کاشمر هم از قتل مدرس ابا میکند و مجبور به برکناری از سمت خود میشود. سرانجام میرزا کاظم جهان سوزی به همراه دو افسر دیگر از شهر بانی مشهد به کاشمر میروند. شب ۲۷ ماه مبارک رمضان بود. مدرس تازه افطار کرده بود که عمال رضاخان ابتدا او را مسموم کردند؛ اما پس از مدتی که متوجه شدند سم در بدن او تأثیری نداشته هنگام رکوع نماز عمامهاش را به گردنش آویخته و اوبه شهادت رساندند.
دیانت ما عین سیاست ماست
تعداد بازدیدکنندگان از موزه و کتابخانه شهید مدرس هرروز از روز قبل پیشی میگیرد. مهمانان این خانهپا به سن گذاشته در کنار تحسین تزیینات و معماری خانه به روح بلندی سلاموصلوات میفرستند که پرچمدار دینداری و استقلال بود و دخالت در سیاست حکام زمانه را حق مردم ساده کوچه و بازار میدید و در همین راه بیآنکه خم به ابرو بیاورد جانعزیزش را تقدیم راه انقلابیاش کرد. راهی که این روزها در یک جمله برای ما تداعی میشود: دیانت ما عین سیاست ما و سیاست ما عین دیانت ماست.
انتهای پیام/